اين روزا عمر عاشقي دو روزه
الهي پير عاشقي بسوزه
بلا به دور، از اون دلاي عاشق
كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ
گذاشته روي ميز من، يه پوشه
اسامي عشقاي بنده توشه
زري، پري، سكينه، زهره، سارا
وجيهه و مليحه و ثريا
نگين و نازي و شهين و نسرين
مهين و مهري و پرند و پروين
چهارده فرشته و دو اختر
دو ليلي و سه اشرف و دو آذر
سفيد و سبزه و گندمي و زاغي
بلوند و قهوه اي پركلاغي
هزار اسم خانمه تو اين ليست
با عده اي كه اسمشون يادم نيست
گذشت دوره اي كه ما يكي بود
خدا و عشق آدما يكي بود
نامه مجنون به حضور ليلي
ميرسه اينترنتي و ايميلي
شيرين ميره، ميشينه پيش فرهاد
روي چمن، تو پارك بهجت آباد
زلفاي رودابه ديگه بلند نيست
پله كه هست، نيازي به كمند نيست
تو كوچه غوغا مي كنند و دعوا
چهار تا يوسف سر يه زليخا
نگاه عاشقانه بي فروغه
اگه ميگن دوستت دارم، دروغه
تو كوچه هاي غربي صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
كجا شد، اون ضرافت و كرشمه
نگاه دزدكي كنار چشمه
كجا شد، اون به شونه تكيه كردن
كنار جوي آب گريه كردن
دلاي بي افاده، يادش به خير
دختركاي ساده يادش به خير
خانواده و خانوار...برچسب : امروزی, نویسنده : 1396-97 بازدید : 134